سلام دوستای گلم..من این وبلاگ رو هدیه میکنم به پسر خاله ی 5 ساله ام که الان در بیماری بسر میبره اما امید دارم که بزودی خوب میشه...اون وقتی 1 سالش بود و درستوقتی که زبونش باز شده بود داشت کم کم راه میرفت یه روز صبح بقله چشمش یه تیک کوچولو میزنه و خالمینا از ترسشون میبرنش دکتر و اونجا یه مشت نا بلد بخاطر پول امپول اشتباه میزنن و اب نخاعشو میگیرن و اینطور میشه که الان امیر رضا نه حرف میزنه نه راه میره....واسش دعا کنید.....
نظرات شما عزیزان:
|